۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

من اگر در هندوستان بدنیا آمده بودم الان یک گاو پرست بودم نه یک منتظر ظهور !

ما انسان ها در کسب بسیاری از چیزهایی که هم اکنون داریم نقشی نداشته و بنا بر مقتضیات زمانی و مکانی بر ما تحمیل شده اند. موارد بسیاری وجود دارد چون دین و مذهب و زبان و لهجه و ملیت و...

اما در میان ما کسانی هستند که وقتی به سنی میرسند که می توانند مستقل فکر کنند اقدام به عمل خطرناک(!) فکر کردن می کنند. نمونه اش این که من فکر می کنم اگر در خانواده ای مسلمان و شیعه مذهب در گوشه ای از ایران به دنیا نمی آمدم اکنون چه وضعیتی داشتم؟ آیا در اسرائیل یک یهودی متعصب بودم یا در هند گاوها را مقدس می پنداشتم؟ یا شاید در کوههای جنوب افغانستان یک وهابی افراطی و دست راست اسامه بن لادن می شدم.

نکته جالب اینجاست که همگان با وجود اینکه می دانند در انتخاب اولیه خود نقشی نداشته اند ولی با هر یک از طرفداران این ادیان و فرق که صحبت می شود ایدئولوژی و فلسفه وجودی خود را بالاترین و منطقی ترین می داند و یا قوم و نژاد خود را تافته جدا با فته می انگارند گویی که سایر ملل برای خدمت به آنها آفریده شده اند! و یا در مذاهب شیعیان معتقدند هر آنکس در دنیا وجود دارد در نهایت و در روز قیامت شیعه خواهد شد! یهود خود را برترین و صاحب کون و مکان می پندارد و گاوپرستان نیز گاو خود را شریف ترین موجودات و بالاتر از انسان می دانند!

و در تمام این ادیان سوال پرسیدن نقادانه در موردشان گناهی بس سنگین و مستحق جهنم پنداشته می شود.اکثر مردمان این جوامع نیز با اعتقاد ارثی به دنیا می آیند و با همان اعتقاد نیز می میرند بی آنکه لحظه ای در چرایی آن بیاندیشند.

اما عده ی اندکی هم هستند که سعی می کنند خود را از هاله ی سنگین اعتقادات و تعصبات اجباری رها کنند تا شاید بعد از آن بتوانند تصمیمی درست برای اعتقادات خود بگیرند.این عده در هر کجا که باشند از سوی اکثریت بی فکر و متحجر زمان خویش مورد عتاب و سرزنش قرار می گیرند و چه بسا بسیاری در طول تاریخ نیز جان خود را در این راه از دست داده باشند.
حال صحبت من با آن دوستانی است که همین ایران خودمان بیش از حد سنگ مذهب و اسلام و تشیع را به سینه می زنند این است که می دانید اگر در هند متولد می شدید الان یک گاو پرست بودید نه یک منتظر ظهورامام زمان؟!

۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

یک سوال: آیا می دانید فقط 36روز تا "روز قدس" باقی مانده است؟ ما را چه شده؟

12 شهریور روز قدس است .فقط 36 روز دیگر!
شاید مهمترین عامل در عدم فعایت جنبش سبز در چند ماه گذشته نبود روزهای راهپیمایی جکومتی بوده است.بعد از روز 22 بهمن تا امروز هیچگونه راهپیمایی حکومتی که جنبش سبز بتواند در لوای آن قدرت خود را به حکومت نشان دهد نداشته ایم و بدون شک روز قدس فرصتی مجدد است تا نشان دهیم جنبش سبز بعد از گذشت 15 ماه سرفراز و استوار ایستاده است.
آیا وقت تبلیغات نرسیده ؟ آیا هنگامه اطلاع رسانی نیست؟ کجای کاریم ؟ فارسی وان و پرسپولیس و تراختور را رها کنید .آیا می دانید بازگشت باشکوه جنبش سبز در روز قدس چگونه ارکان حکومت را در این شرایط حساس خواهد لرزاند.بپاخیز براد سبز خواهر سبز بپا خیز...

۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

اجازه می خوام از طرف تمام هموطنان سبزم هر گونه توهین به هموطنان آذری را شدیدا" محکوم کنم.یا شاسین آذربایجان

بعد از ارسال لینک قبلی که از لزوم اتحاد و همبستگی بین تمام قومیتهای کشور عزیزمان ایران به عنوان لازمه پیروزیهای بعدی سخن گفتیم بسیاری از دوستان منطقی و باهوش آذری( ترک زبان) به حق خواستار محکوم کردن توهین تعدادی از تماشاگرنما ها به هموطنان دوست داشتنی آذری شدند و از آنجایی که جنبش سبز جنبشی متکثر و در برگیرنده همه قومیتهای عزیز کشور است از همه هموطنان سبزم اجازه می خواهم این اقدام زشت تماشاگرنماها را محکوم کنیم.اتحاد رمز پیروزی یا شاسین آذربایچان یا شاسین ایران

آذری عزیز،فارس گرامی ، ... ،کافیست لطفا" حسین بازجو هم اکنون در حال دیدن اختلاف شماست .

دوستان عزیزفقط چند لحظه با خودتان خلوت کنید و ببینید چه کسی از جنگهای قومیتی و متحد نبودن ایرانیان سود می برد؟ واقعا" حیف نیست در این شرایط حساس تاریخی که باید پشت همدیگر باشیم و جونمون برای همدیگه فدا کنیم به خاطر هیاهوی چند تماشاگر زرد فوتبالی اینجوری به جون هم بیفتیم؟
مگه شعر چند تماشاگرنمای فارس یا چند تماشاگر هوچی آذری حرف تمام فارس ها و آذری هاست؟ در این شرایط حساس که از همه طرف تحریم شدیم و مملکت در حال سقوط آزاد به دست کودتاچیان است وقت بحث و جدل بر سر چیزهای بی ارزش و سبکی چون فحاشی چند کودک و نوجوان تماشاگر است؟
تصور کنید الان شریعتمداری شکنجه گر مثل همیشه مشغول خواندن بالاترین باشد و از دیدن این همه اختلاف و دشمنی چه جشنی به پا کرده است و فردا از انعکاس آن در روزنامه خود چه لذتی می برد.لطفا کافیست ...

۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

سهراب سپهری:مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد. و من سال ها مذهبی ماندم ، بی آن که خدایی داشته باشم!

کوچک که بودم پدرم بیمار شد. و تا پایان زندگی بیمار ماند.پدرم تلگرافچی بود.در طراحی دست داشت.خوش خط بود.تار می نواخت. او مرا به نقاشی عادت داد. الفبای تلگراف (مورس) را به من آموخت . در چنان خانه ای خیلی چیزها می شد یاد گرفت.
من قالی بافی را یاد گرفتم و چند قالیچه ی کوچک از روی نقشه های خود بافتم . چه عشقی به بنایی داشتم. دیوار را خوب می چیدم.
طاق ضربی را درست می زدم. آرزو داشتم معمار شوم. حیف،دنبال معماری نرفتم.
در خانه آرام نداشتم. از هر چه درخت بود بالا می رفتم. از پشت بام می پریدم پایین. من شر بودم. مادرم پیش بینی می کرد که من لاغر خواهم ماند.من هم ماندم. ما بچه های یک خانه نقشه های شیطانی می کشیدیم.
روز دهم مه 1940 موتور سیکلت عموی بزرگم را دزدیدیم، و مدتی سواری کردیم. دزدی میوه را خیلی زود یاد گرفتیم.از دیوار باغ مردم بالا می رفتیم و انجیر و انار می دزدیدیم.چه کیفی داشت! شب ها در دشت صفی آباد به سینه می خزیدیم تا به جالیز خیار و خربزه نزدیک شویم. تاریکی و اضطراب را میان مشت های خود می فشردیم.
تمرین خوبی بود.هنوز دستم نزدیک میوه دچار اضطرابی آشنا می شود. خانه ما همسایه صحرا بود. تمام رویاهایم به بیابان راه داشت. پدر و عموهایم شکارچی بودند. همراه آنها به شکار می رفتم.
بزرگتر که شدم عموی کوچکم تیراندازی را به من یاد داد. اولین پرنده ای که زدم یک سبز قبا بود. هرگز شکار خوشنودم نکرد. اما شکار بود که مرا پیش از سپیده دم به صحرا می کشید و هوای صبح را میان فکرهایم می نشاند. در شکار بود که ارگانیزم طبیعت را بی پرده دیدم. به پوست درخت دست کشیدم. در آب روان دست و رو شستم. در باد روان شدم. چه شوری برای تماشا داشتم!
اگر یک روز طلوع و غروب آفتاب را نمی دیدم گناهکار بودم. هوای تاریک و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد. تماشای مجهول را به من آموخت.
من سال ها نماز خوانده ام.
بزرگترها می خواندند، من هم می خواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند.
روزی در مسجد بسته بود.بقال سر گذر گفت:"نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید!"
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد. و من سال ها مذهبی ماندم ، بی آن که خدایی داشته باشم!

از کتاب هنوز در سفرم ....

سهراب سپهری

۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

آری ! ندا سبز نبود چون ...

رسانه های حکومتی این روزها با سوء استفاده از گفته های پدر ندا آقا سلطان که گفته بود: ندا سبز نبوده و فقط به دنبال آزادی بود" سعی در القاء این موضوع داشتند که سبزها نباید ندا را از خود بدانند.
غافل از اینکه ندا سبز نبود چون بسیار باهوش تر از ما بود ،ندا سبز نبود چون به خوبی فهمیده بود حکومت اسلامی اصلاح پذیر نیست ،ندا سبز نبود چون شعار او " هرکسی بجز احمدی نژاد " نبود بلکه با اساس حکومت اسلامی و ولایت فقیه و شخص خامنه ای مشکل داشت ، ندا سبز نبود زیرا مانند 40 میلیون ساده لوح ایرانی گول بازی دموکراسی نمایشی شما را نخورد ، ندا سبز نبود چون اعتمادی به دستگاه دروغ و تزویر و تقلب شما نداشت و در آخر اینکه ندا سبز نبود چون بین سبز بودن در قبل انتخابات با سبز بودن بعد از انتخابات یک دنیا فاصله است.ما قبل انتخابات سبز بودیم چون می خواستیم به اشتباه آخرین فرصت را برای اصلاح به حکومت فاشیستی شما بدهیم اما اکنون ما سبزیم از جنس سبز ندا وبه دنبال آزادی که با وجود شما میسر نیست و بدانید تا انتقام خون ندا را از شما نگیریم عقب نخواهیم نشست.

۱۳۸۹ تیر ۲۸, دوشنبه

موج دوم خونخواهی از آغا در راه است : این بار توسط سیاسیون!

این سخنان و بیانیه ها یی هستند که طی چند روز گذشته شنیده و خوانده ایم.سخنانی دلنشین که هر کدام از ما با خواندن آنها احساس آرامش می کنیم . احساس می کنیم کسانی پیدا شده اند که حرفهایی که سالهاست نمی توانستیم بگوییم و چون غده ای بدخیم در گلوی ما گیر کرده بودند اینک به راحتی گفته می شوند. جالب آنکهاین سخنان از جانب کسانی گفته می شود که بر عکس منتقدان گذشته که تا خود را خارج از مرزهای کشورمی دیدند دل شیر پیدا می کردند و لب به انتقاد می گشودند این بار کسانی که خواهان محاکمه آغا هستند اکثرا" در داخل کشور هستند و از درون بیدادگاههای رژیم ندای حق سر می دهند.
بعد از شعارهای سال گذشته معترضان انتخابات که شخص رهبری و خانواده اش را مورد خطاب قرار داده و عامل اصلی خونهای ریخته مردم بیگناه هموطن می دانستند اینک نوبت به سیاسیون در بند جنبش رسیده است که دلیرمردانه و استوار در بیدادگاههای حکومت از محاکمه شخص اول حکومت دم می زنند و دیوارهای تقدس خود ساخته ی آغا را یکی پس از دیگری فرو می ریزند.
نه این موج را سر باز ایستادن نیست!

۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

اغتشاشیدم به چنین دستگاه امنیتی که ادعای رقایت با سیا رو داره ولی نمیتونه از ترور 100 ها ایرانی جلوگیری کنه.

اغتشاشیدم به چنین دستگاه امنیتی که میتونه ریگی رو بدزده و ادعای رقایت با سیا رو بکنه ولی نمیتونه از ترور 100 ها ایرانی جلوگیری کنه.
ادعای فوق بشری بودن دستگاه امنیت دولت کودتا گوش فلک رو کر کرده و خبرگزاری های وابسته به کودتا چیان ماههاست از توهمات و افسانه های امنیتی خود دم میزنند ولی قادر نیستند از ترور به این وسعت جلوگیری کنند و جان بسیاری از هموطنان بی گناه به خاطر ضعف امنیتی کودتا چیان گرفته می شود.ننگ تان باد.