ما انسان ها در کسب بسیاری از چیزهایی که هم اکنون داریم نقشی نداشته و بنا بر مقتضیات زمانی و مکانی بر ما تحمیل شده اند. موارد بسیاری وجود دارد چون دین و مذهب و زبان و لهجه و ملیت و...
اما در میان ما کسانی هستند که وقتی به سنی میرسند که می توانند مستقل فکر کنند اقدام به عمل خطرناک(!) فکر کردن می کنند. نمونه اش این که من فکر می کنم اگر در خانواده ای مسلمان و شیعه مذهب در گوشه ای از ایران به دنیا نمی آمدم اکنون چه وضعیتی داشتم؟ آیا در اسرائیل یک یهودی متعصب بودم یا در هند گاوها را مقدس می پنداشتم؟ یا شاید در کوههای جنوب افغانستان یک وهابی افراطی و دست راست اسامه بن لادن می شدم.
نکته جالب اینجاست که همگان با وجود اینکه می دانند در انتخاب اولیه خود نقشی نداشته اند ولی با هر یک از طرفداران این ادیان و فرق که صحبت می شود ایدئولوژی و فلسفه وجودی خود را بالاترین و منطقی ترین می داند و یا قوم و نژاد خود را تافته جدا با فته می انگارند گویی که سایر ملل برای خدمت به آنها آفریده شده اند! و یا در مذاهب شیعیان معتقدند هر آنکس در دنیا وجود دارد در نهایت و در روز قیامت شیعه خواهد شد! یهود خود را برترین و صاحب کون و مکان می پندارد و گاوپرستان نیز گاو خود را شریف ترین موجودات و بالاتر از انسان می دانند!
و در تمام این ادیان سوال پرسیدن نقادانه در موردشان گناهی بس سنگین و مستحق جهنم پنداشته می شود.اکثر مردمان این جوامع نیز با اعتقاد ارثی به دنیا می آیند و با همان اعتقاد نیز می میرند بی آنکه لحظه ای در چرایی آن بیاندیشند.
اما عده ی اندکی هم هستند که سعی می کنند خود را از هاله ی سنگین اعتقادات و تعصبات اجباری رها کنند تا شاید بعد از آن بتوانند تصمیمی درست برای اعتقادات خود بگیرند.این عده در هر کجا که باشند از سوی اکثریت بی فکر و متحجر زمان خویش مورد عتاب و سرزنش قرار می گیرند و چه بسا بسیاری در طول تاریخ نیز جان خود را در این راه از دست داده باشند.
حال صحبت من با آن دوستانی است که همین ایران خودمان بیش از حد سنگ مذهب و اسلام و تشیع را به سینه می زنند این است که می دانید اگر در هند متولد می شدید الان یک گاو پرست بودید نه یک منتظر ظهورامام زمان؟!