۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

آقای هاشمی گور خودت را کندی ...(حرفهای یک معاند)

هاشمی ، هاشمی است। فاسد، پلید و مکار
هیچوقت به او دلخوش نکرده ام چه آنموقع که در نماز جمعه برایش هورا می کشیدند چه آنگاه که برای خامنه ای نامه بی سلام نوشت همواره در جمع های دوستانه گفته ام که اولین شخصی که باید محاکمه شود خامنه ای نیست بلکه هاشمی است। خامنه ای دستپخت شور هاشمی در خبرگان است । هاشمی بود که بنی صدر را دور زد، هاشمی بود که بازرگان را خانه نشین کرد هاشمی بود که شعار جنگ جنگ تا پیروزی را سر زبان خمینی انداخت و صدها هزار نفر را به کشتن داد و هاشمی بود که احمد خمینی را وادار به جعل برای اجازه اعدامهای شصت کرد।
ماهیت هاشمی و خانواده فاسدش برای من چون روز روشن بود و اینکه احمدی نژاد دشمن مشترک ما بود هم چیزی را عوض نکرد اما همواره برای حفظ وحدت در جنبش سعی می کردم علیه او ننویسم।اما اکنون خوشحالم که هاشمی ما را معاند نامید و یعد از دوسال بازی با جناحهای سیاسی جبهه ی مقابل را گرفت। من به نوبه خود از این اقدام وی تشکر می کنم زیرا همواره از از سایه ی شوم وی بر جنبش شرمسار بودم। حالا با خیال راحت می توانیم به روزهای محاکمه این مرد پلید و شیاد بیندیشم.

۱۸ نظر:

ناشناس گفت...

ما به این امید پیرو ولیمان حضرت آیت الله العظمی خامنه ای هستیم . شما چطور؟

امام :

بعد از من كسي خواهد آمد كه پرچم را به دست حضرت مهدي خواهد داد …

http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=60:1389-06-01-14-26-04&catid=42:agha-va-mahdi

ناشناس گفت...

من اگر جای شما بودم صبر میکردم تا بد از انتخابات هیات رییسه مجلس خبرگان و بعد نتیجه گیری میکردم در اینکه هاشمی دستش به خون خیلی از جوان های مملکت آغشته هست شکی نیست ولی همه انسانها اشتباه میکنند

Unknown گفت...

tabagheye ejtemaii ke az jonbeshe sabz hemayat mikonadm mahsoole siasate ightesadi hamin baba ast.

kia komak kardan sale 76 nategh sare kar nayad?

ناشناس گفت...

شاید بزرگترین ضربه او شرکت در انتخابات ریاست جمهوری برای بار سوم بود چرا که با حضور خود رای اصلاح طلبان را تقسیم کرد. همین که گفت من می آیم من دانستم که معین بازنده خواهد بود.

Babak R. Samiee گفت...

He has never had any honor in his life. I believe he the must dangerous person and never should be trusted.

ناشناس گفت...

منم با شما بسی موافقم.
هدف وسیله رو توجیه نمی کنه.
صرف داشتن دشمن مشترک نباید در کنار کسی مثل هاشمی وایساد. کسی که پیشنهاد اعدام های سیاسی رو در سال 67 به خمینی داد. کسی که فقط خودش براش مهمه وجون آدمها اصلا براش ارزش نداره. و به هیچ چیزی اعتقاد نداره.

Unknown گفت...

آقا تند نرو احترام بزرگسال بودن ايشون را بايد حفظ كنيد بابا هم وطن هستيم ناسلامتي!!!!!!!!

Unknown گفت...

آقا تند نرو احترام بزرگسال بودن ايشون را بايد حفظ كنيد بابا هم وطن هستيم ناسلامتي!!!!!!!!

Unknown گفت...

be nazare man in Faezeh Hashemi ham film bazi mikone. khodeshoonam midoonan ke rooze javab pas dadan nazdike. mikhan khodeshoono sabz neshoon bedan. va ela inha hamashoon gharatgaraye sarmayehaye Iran hastan

ناشناس گفت...

آمدن هاشمی به صف مخالفان فقط موجب تفرقه بین مخالفان خواهد شد پس همان بهتر که بین خود احمقان باشد

امام ده علامت دارد از جمله آنها ختنه شده بدنيا می آيد!، با پا وبراحتی متولد ميشود!، جنب نميشود!، اگر بخوابد قلبش بيدار است، چشمش ميخوابد ولی قلبش بيدار است!، همانطور که از جلو ميبيند از عقب هم ميبيند! ـ 'يولد مطهرا مختونا و لا يجنب و تنام عينه و لا ينام قلبه و يری من خلفه کما يری من امامه' ـ ( منبع : اصول کافی جلد يک ص ۳۱۹ کتاب حجه باب مواليد الائمه )

ناشناس گفت...

با شما موافقم، همه ي اين راههايي كه جمهوري اسلامي رفت، با انتخاب اين مرد بود، درسته، شما درست از تاريخ مطلعيد، حالا هم اون فقط به فكر حفظ خودشه كه دوباره رياست شو حفظ كنه، چه جالب مي شه حالا رايم نياره!!

ناشناس گفت...

اولاً: نه تنها سیاست از دین جداست، بلکه از اخلاق هم جداست. یک سیاستمدار به منفعت نگاه می‌کنه نه به به به و چهچه دیگران.

ثانیاً: اگر شما رئیس مجمع تشخیص مصلحت و رئیس مجلس خبرگان بودین و مخالف رهبر بودین چی کار می‌کردین؟ استعفا میدادین و می‌گفتین با نظام مخالفین؟ ما مردمی که حتی حاضر نیستیم موقعیت کاری جزئی خودمون رو با حرف‌های سیاسی زدن توی محل کار به خطر بیندازیم، نشستیم می‌گیم چرا شخص دوم مملکت نمیگه شخص اول مملکت دیکتاتوره!

ناشناس گفت...

پست تر و دورو تر از هاشمی‌ تو دنیا وجود نداره. هیچ وقت بهش اعتماد نداشتم

ناشناس گفت...

فکر می‌کنین اگه می‌گفت حق با معترضین نظامه، خامنه‌ای و دار و دسته‌اش می‌گفتن چشم؟ هاشمی رو هم می‌بردن اونجا که موسوی و کروبی رو بردن دیگه! اونوقت آقایون مبارز! در سطح کلان نظام کی رو پیدا می‌کردن که هم وزنه‌ای باشه و هم حامی جنبش؟

شماها که اینطور می‌نویسین و شلوغش می‌کنین بگید ببینم اگه هاشمی پشتوانه‌ی سیاسی و مالی جنبش سبز نبود، هرگز مخارج سنگین تبلیغات میرحسین تأمین می‌شد که زمینه‌ساز جنبشی بشه به اسم جنبش سبز و بعد از اون پای مردم به خیابون‌ها باز بشه؟ بگید آیا تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری 88، کسی جرأت داشت علیه نظام تو خیابون وایسه و فریاد بزنه؟! چرا هرچی اکبر گنجی اومد چند سال پیش به اسم افشاگری نوشت نشخوار می‌کنین بدون اینکه ذره‌ای تحلیل درش باشه؟ اصلاً سر و ته این اختلاف‌ها هاشمی و خامنه‌ای هستن اونوقت شماها برا خودتون دارید می‌برید و می‌دوزید؟!

ناشناس گفت...

اولاً: نه تنها سیاست از دین جداست، بلکه از اخلاق هم جداست. یک سیاستمدار به منفعت نگاه می‌کنه نه به به به و چهچه دیگران.

ثانیاً: اگر شما رئیس مجمع تشخیص مصلحت و رئیس مجلس خبرگان بودین و مخالف رهبر بودین چی کار می‌کردین؟ استعفا میدادین و می‌گفتین با نظام مخالفین؟ ما مردمی که حتی حاضر نیستیم موقعیت کاری جزئی خودمون رو با حرف‌های سیاسی زدن توی محل کار به خطر بیندازیم، نشستیم می‌گیم چرا شخص دوم مملکت نمیگه شخص اول مملکت دیکتاتوره!

ناشناس گفت...

ای کاش مردم فراموشکار ایران بعد از پیروزی بر رژیم فاسد خامنه ان خامنه ای ،و با رنگ عوض کردن رفسنجانی آفتاب پرست ،باز اراده مجازات او را داشتند.

ناشناس گفت...

دوستان عزیز همه میدونیم که این نظام دو قطب داره چپ و راست. اما در اصل چهار گروه سیاسی فعال داره: چپ تندرو، چپ معتدل، راست معتدل و راست افراطی.

چپ‌ها چه تندرو و چه معتدل به هاشمی منتهی میشوند و راست‌ها نیز چه معتدل و چه افراطی به خامنه‌ای منتهی می‌شوند.

چپ تندرو هوادار مردمی بیشتری دارد. احزابی همچون حزب مشارکت، حزب مجاهدین انقلاب اسلامی و ... چپ تندرو هستند. این دسته افراد سیاسی اگرچه منتقد چپ‌های معتدل هستند، اما در نهایت با آن‌ها در یک دسته‌بندی کلی قرار می‌گیرند.

چپ معتدل یا میانه رو مانند هاشمی و تکنوکرات‌هایی همچون حزب کارگزاران سازندگی در این دسته قرار می‌گیرند.

راست معتدل که بخش زیادی از حاکمیت را در حال حاضر دربرگرفته و احزاب مختلفی دارند.

راست افراطی (که با نام‌های اقتدارگرایان و اخیراً کودتاچیان نیز نامیده می‌شوند) از نظر تعداد افراد در اقلیت هستند اما از نظر قدرت و نفوذ سیاسی در اکثریت. اینها افرادی هستند که از ابتدای انقلاب در مناصب دولتی و حکومتی حضور داشتند، اما هیچ وقت مانند این دوران قدرت کامل نداشتند و پراکنده بودند. در حال حاضر این قشر بیشتر قدرت را به دست گرفته‌اند و باعث تندروی و جنایت و نقض حقوق بشر شده‌اند که موجب اعتراضات همگان به جز ذی‌نفعانشان شده‌اند.

اما درنظر داشته باشیم کل این اقشار تحت لوای دو قطب اصلی که همواره سعی برحفظ وحدت در عین اختلاف داشته‌اند قرار می‌گیرند. پس چپ‌های تندرو و معتدل چه بخواهند و چه نخواهند، در جناحی هستند که هاشمی آن را اداره می‌کند و راست‌ها نیز چه تندرو و چه معتدل زیر مجموعه‌ی خامنه‌ای اداره می‌شوند.

خمینی در زمان حکومتش بین چپ و راست توازن برقرار می‌کرد، اما پس از او این توازن برهم خورده و گاهی چپ‌ها قدرت بیشتری می‌گیرند و گاهی راست‌ها. و اکنون نیز که حکومت به دست اقتدارگرایان تمامیت‌خواه افتاده است، در تلاش هستند تا تکلیف گروه‌بندی‌های سیاسی را یکسره کنند و همه‌ی نظام یک رنگ و یک جهت شود. جدال بین سبزها (به عنوان طرفداران چپ‌ها) و بسیجی‌ها (به عنوان نماینده‌ی اقتدارگرایان) درواقع برسر این موضوع است. پس نزاع اصلی بین حامیان اصلی دو قطب یعنی هاشمی و خامنه‌ای است و مابقی لشکر کشی این دو است.

اشتباه نکنیم، اگر هاشمی در موضع‌گیری‌های رسمی‌اش اینگونه صحبت می‌کند از سر سیاست است و او هیچگاه به دنبال قهرمان ملی شدن نیست. مطمئناً کسی که بانی و حامی یک جریان سیاسی است، علیه خود عمل نمی‌کند و این تنها ظاهر قضیه است.

ناشناس گفت...

بر روح اون امام دجال لعنت که همه این کثافات حاصل اندیشه کثیف قرون وسطایی که جز سکس و بچه بازی و ور رفتن با حیوانات چیز دیگری بلد نیستند. تمام اون رساله شون پر از مزخرفات هاست که فقط از ذهن کثیف یک آخوند میتونه نشات بگیره. دیگه از این کثافات حرف نزنید.