۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

پیشنهاد به بالاترین: ایجاد زبانه لینکهای گرم!

قطعا برای همه اعضای فعال بالاترین بارها پیش آمده است که لینکی خوب یا نوشته ای جالب که با زحمت زیاد نگارنده نوشته شده است به دلایل زیاد از جمله فرستادن لینک در مواقع کم بازدید و ... و تنها به خاطر کمبود 2-3 امتیاز رای نیاورده و به گورستان لینکهای بالاترین فرستاده شده اند و حسرت داغ شدن و دیده شدن آن بر دل نویسنده مانده است.
برای رفع چنین مشکلی پیشنهاد من به مدیران بالاترین ایجاد کردن زبانه ای جدید به نام "لینکهای گرم" یا هر اسم دیگری به انتخاب خود در کنار زبانه های دیگر برای چنین مواردی است.می توان دراین قسمت به لینکهای خوبی که دیده نشده و یا فاصله کمی تا دیده شدن و داغ شدن دارند فرصت مجددی برای داغ شدن داد. در اینصورت قطعا" شاهد نابودی لینکهای خوب و با ارزش نخواهیم بود.این صرفا" یک پیشنهاد اولیه و بدون شک ناقص است. ار سایر دوستان بالاترینی هم میخوام اگر پیشنهاد بهتری دارند ارائه دهند.

راز محبوبیت تختی تا منفور شدن رضا زاده در دو عکس تاریخی






















این دو عکس دو عکس ساده از دو ورزشکار ملی نیست .رازی بزرگ در آنها نهفته است ؛ راز محبوب بودن و منفوربودن
راز بزرگ بودن به اندازه یاد و خاطره و احترام تاریخی یک ملت تا کوچک بودن به اندازه داشتن پُستی پَست ،فرق بین سوارشدن بر دلهای یک ملت تا سوارشدن بر یک ماکزیمای زرد!

آقای رضا زاده می توانستی تختی دوم باشی می توانستی محبوب باشی می توانستی آقای دلها باشی بی آنکه رئیس باشی یا ثروتمند، اما اکنون که هم رئیسی و هم ثروتمند آقای دل کسی نیستی خودت هم خوب می دانی که منفوری، اگر وقت کرده باشی و سری به روستای محل تولدت زده باشی منفور بودنت را ازنوشته روی تابلوی ورودی روستایت هم خواهی دید که روی آن با خطی کودکانه نوشته " رضا زاده مایه ننگ ملت"
حسین جان! حتی کودکان ولایتت نیز تو را نه تنها الگوی رویاهای بچه گانه خود قرار نمی دهند بلکه تو را مایه ننگ خود می پندارند، برادر حسین !اگر هنوز هم نمی دانی چرا با این همه مدال و افتخار منفوری و تختی بعد از سالها سالار دل ایرانیان است خوب به این دو عکس نگاه کن و نگاه کن ،دلیلش را خواهی یافت.
تختی خوب می دانست اگر سرش را در مقابل شاه پایین بیندازد دیگر نمی تواند آن را در مقابل مردمش بالا بگیرد و تو بدان تا وقتی که عکس یک جنایتکار را در آغوش داری در آغوش ملت جایی نداری.

به سوی مردم برگرد و محبوب باش تا دیر نشده لطفا"!

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

آقای موسوی، آقای کروبی، هشدار می دهیم ؛ اتحاد با قاتلین برادران و خواهرانم، هرگز!

دولت کودتا و رژیم منحوس اسلامی این روزها تحت فشار کمر شکن تحریم های اعمال شده از سوی سازمان ملل و همچنین تهدیدهای جدی نظامی از سوی آمریکا و اسرائیل زمزمه وحدت سر داده است که نمونه های آن را در سخنرانیهای چند روز گذشته خامنه ای دیده و شنیده ایم.
گویی در این روزهای پرفشار، کودتاچیان باز هم چون دوران جنگ با عراق به گوشت دم توپ جوانان ایرانی جهت رویارویی با آمریکا نیاز دارند که ظرف جند ماه اینگونه از محاکمه سران فتنه به شعار اتحاد با آنها رسیدها ند زیرا نیک می دانند با وجود تبلیغات گسترده نظامی و بلوف های سیاسی چون اصولا از درون پوسیده اند و کسی حاضر نیست نه تنها برای حفظ آنها کوچکترین اقدامی انجام دهد بلکه ممکن است از حملات احتمالی حمایت نیز بشود در نتیجه برای همراه کردن تعدادی هر چند اندک از ملت ندای وحدت سرمی دهند.در این که مقصود کودتاچیان از طرح بحث وحدت واضح و مبرهن است شکی نیست اما آیا سران جنبش اسیر این بازی خطرناک کودتاچیان خواهند شد؟
حکومت ممکن است در روزهای آینده و در پشت پرده مذاکرات خود را با سران جنبش آغاز کند و حتی شاید در این مذاکرات قول و قرارهایی چون آزادی زندانیان سیاسی و یا فرثت حضور مجدد در انتخابات پیش رو به اصلاح طلبان داده شود.اما آیا ما برای چنین موارد کوچکی برخواسته ایم؟ آیا برادران و خواهرانمان ما که در خون غلتیدند خونشان را برای این اهداف پوچ تقدیم کردند؟
اهداف ما اینک بسیار بزرگتر از این موارد حقیر است ما راه بازگشت نداریم، مبارزه می کنیم، یک بار در طول تاریخ پر فراز و نشیبمان تا آخر می رویم و خام نمی شویم .
هر چند بعید به نظر می رسد کروبی و موسوی که در طول 15 ماه گذشته عملکرد قابل قبولی در صف مردم داشته اند اسیر چنین طعمه فاسدی شوند اما وظیفه ماست که به آنها گوشزد کنیم مبادا خام وعده های خامنه ای و دوستانش شوند.هشدار؛اتحاد با کوتاچیان هرگز

۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

امروز آغاز به کار نیروگاه بوشهر نیست، پایان کار دریای خزر است!

روزگار ننگینی را پشت سر می گذاریم.همه ما می دانیم چه اتفاقاتی در حال وقوع است، همه ما راز رفتارهای عجیب و غریب روسها را می دانیم.
همه می دانیم که چرا روسها یک روز جلوتر از سران کشورهای غربی علیه ما قطعنامه صادر می کنند و بر اجرای آن اصرار می ورزند و روز دیگر با چرخشی 180 درجه ای مهربانانه از کمک به ایران برای راه اندازی نیروگاه بوشهر سخن می گویند و از این همکاری احساس خوشحالی می کنند!
همه می دانیم که حکومت ولایی چه بلاهایی بر سر این مملکت می آورد و چگونه دریای خزر و دلارهای نفتی ومنابع و دار و ندار ما را برای رسیدن به هدفی پوچ دو دستی تقدیم روسها می کند.
دوران نوجوانی و دبیرستان هرگاه معلم تاریخمان از بی عرضگی شاهان قجری و مردم آن زمان به دلیل واگذار کردن قسمت زیادی از خاک ایران به روسها سخن می گفت کودکانه آرزو می کردم که ای کاش در آن دوران زندگی می کردم تا شاید با کمک دیگر میهن پرستان از انعقاد عهدنامه ننگین ترکمنچای جلوگیری کنم.اما اکنون می بینم که تاریخ به شکلی تکرار می شود و حاکمان ظالم امروز کشورم منابع کشورم را برای حفظ قدرت نامشروع خود تقدیم روسهای بدسابقه می کنند وکاری از من بر نمی آید .نا خودآگاه یاد سخنان خسرو گلسرخی می افتم که می گفت: بر سنگ مزارمان تاریخ نزنید تا آیندگان نداند بی عرضگان این برهه تاریخ ما بودیم.
از خودم و از کودکی خودم شرمسارم که اینها می بینم و کاری نمی کنم.آیندگان چگونه در مورد ما قضاوت خواهند کرد؟
دوستان هموطن چاره ای بیاندیشد.وعده ما روز" ایران " با شعار مرگ بر روسیه...

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

روزه خواری بهانه است؛می خواهند کریمی را نابود کنند.از این هفته قرمز و زرد آبی همه سبز می شویم و از نابودی کریمی جلوگیری می کنیم.

بالاخره نیششان را به علی کریمی فرو کردند.رسانه های کودتا و در راس آنها فارس از چند روز پیش حملاتشان را علیه کریمی شروع کرده بودند و در نوشته هایشان مشخص بود همچنان از بستن مچ بند سبز علی کریمی در آخرین بازی مقدماتی جام جهانی ایران سوخته اند.
کریمی چون مرد ایستاد او در راه عقیده اش ثابت قدم ایستاد.به انتقاداتش ادامه داد. با سوار نشدن به هواپیماهای ایرانی دولت کودتا را به تمسخر گرفت.علیه فدراسیون دست نشانده موضع گرفت و در آخر تاب تحمل سردار مفت خور سپاه یعنی آجرلو را در استیل آذین نداشت و علیه او به پا خواست.او بیشتر از آنچه وظیفه داشت انجام داد و اینک که او را از تیم ملی و باشگاه کردند نوبت ما ملت سبز رسیده است که یکپارچه و در سراسر کشور در ورزشگاهها فریاد کریمی کریمی سر دهیم.قرمز و زرد آبی همه سبز می شویم و از نابودی کریمی جلوگیری می کنیم.

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

دیپلماسی ا.ن تو خ.ر میشه این: مهمانپرست با آمریکا مذاکره مستقیم نمی کنیم.ولایتی:با آمریکا مذاکره مستقیم می کنیم

مهمانپرست سخنگوی وزیر ا.ن :ایران بنا ندارد وارد مذاکره دوجانبه با آمریکا شود(خبرآنلاین 19 مرداد)
ولایتی مشاور خ.ر:آماده گفتگوی هسته ای با آمریکا هستیم(خبر آنلاین 19 مرداد)

حال تو خود بخوان حدیث مفصل از مجمل. واقعا" کار ما به کجا رسیده که اینها شدند حاکم این ملت؟ واقعا مملکت ما شده ا.ن تو خ.ر!

کودتا در کودتا جدی است: دیدارهای پیاپی سرداران سپاه با مصباح و انتقال نرم قدرت به سمت اردوگاه امام مصباح

شیخ مصباح یزدی 15 سال پس از طرد شدن انجمن حجتیه توسط آیت اله خمینی واز اواسط دهه هفتاد که فضای سیاسی را برای بازگشت مجدد طیف خود به قدرت مطلوب می دید با احتیاط و درس گرفتن از گذشته سعی کرد به آرامی در ارکان حکومت اسلامی نفوذ کند.ابتدا سعی کرد پایه های طیف خود را با مباحث ایدئولوژیک که اکثر آنها در نشریه پرتو سخن انتشار می یافت مستحکم کند.
سپس دار و دسته مصباح و شاگردان وی در مدرسه حقانی در دوران اصلاحات با استفاده از فضای ضد اصلاحاتی که در ذهن حکومت و مشخصا" علی خامنه ای ایجاد شده بود و با سردادن شعارهای افراطی و استفاده از واژه هایی چون" ذوب در ولایت" و "ولایت مطلق فقیه" موفق به نفوذ در لایه های بالایی نظام شدند.در این نفوذ طیف مصباح توانست بیشترین تاثیر را روی فرزند میانی خامنه ای یعنی مجتبی بگذارد و وی را به طور کامل با خود همراه سازد.
با کمک مجتبی بود که آنها توانستند بر خلاف میل علی خامنه ای که قطعا" نظرش در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری بر روی گزینه قالیباف بود کاندید مورد نظر مصباح یعنی احمدی نژاد را با جابجا کردن و دستکاری آراء به کرسی ریاست جمهوری برسانند.بعد از به قدرت رسیدن احمدی نژاد مصباحیون در نفوذ بعدی موفق شدند با تطمیع مالی و مقامی سرداران با نفوذ سپاه ودر نتیجه کل سپاه و بسیج را به بدنه خود اضافه کنند.البته تا پایان دولت نهم مصباحیون هیچگاه خود را در مقابل ولایت فقیه قرار نمی دادند و همچنان نمایش ذوب در ولایت توسط ایشان اجرا می شد و خامنه ای نیز خشنود از داشتن چنین طرفداران وفاداری اعتبار داشته و نداشته خود را برای ابقای احمدی نژاد که خود را پیرو مطلق ولایت فقیه نشان می داد گذاشت و نتیجه آن کودتای انتخاباتی خرداد 88 بود.
اما به نظر می رسد بعد از کودتای انتخاباتی و انتصاب مجدد احمدی نژاد و فرو ریختن بت خود ساخته ی خامنه ای در نزد افکار عمومی و البته عامه مردم در پی حوادث پس از انتخابات و تضعیف آشکار پایگاه وی در میان نظامیان حال سر و گوش مصباح و دار و دسته اش شروع به جنبیدن کرده و این اعتماد به نفس را پیدا کرده اند که می توانند در راس قدرت نیز قرار بگیرند.
قرار گیری در راس قدرت بدون شک به معنی به به زیز کشیدن خامنه ای نیست بلکه این حرکت می تواند به صورت یک کودتای داخلی و خلع سلاح کامل رهبر باشد به طوریکه عملا" خامنه ای تبدیل به یک قدرت تشریفاتی شده و تصمیم گیرنده اصلی مصباح و مصباحیون باشند.
سیگنالهای زیادی از طرف این دسته طی یک سال گذشته برای نشان دادن ضعیف شدن پایگاه خامنه ای صادرشده است که به بعضی از آنها در اینجا اشاره می کنم:
1-حرکتی بی سابقه از سوی سرداران بانفوذ سپاه و در روز پاسدار در تیر ماه امسال انجام شد . آنها پس از دیدار با خامنه ای در روز پاسدار بلافاصله بعد از ظهر همان روز در قم به دیدار امام مصباح شتافتند و این را می توان هشداری به خامنه ای در مورد برابر دانستن مصباح با رهبر از دید سپاه دانست.
2- دیدارهای پیاپی و هفتگی مصباح با سرداران سپاه طی یکسال اخیر این سوال را در ذهن به وجود می آورد که جایگاه رسمی مصباح در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی کجاست که اینگونه بلندپایه ترین مقامات نظامی مملکت به طور مرتب به دیدار وی می روند ؟ نمونه اش دیدار دیروز 18 مرداد مصباح با فرماندهان قرارگاه سازندگي خاتم‌الانبيا و هوافضاي سپاه بود.
3- بدون شک معطل ماندن دستور یک هفته ای خامنه ای به احمدی نژاد برای کنار گذاشتن مشایی از معاونت اولی و دادن پست های متعدد به مشایی در دولت غیرقانون دهم نه به دلیل روحیه انتقادناپذیری احمدی نژاد بلکه در راستای نشان دادن قدرت مصباحیون به خامنه ای بود.
مواردی دیگر از این قبیل با کمی دقت به وضوح قابل مشاهده است.به نظر می رسد جنبش سبز باید این اتنقال نرم قدرت را نیز در محاسبات خود در نظر داشته باشد تا بتواند استراتژی آینده خود را بر مبنای آن به خوبی برنامه ریزی کند.

۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

31 سال پیش آنها "مفاتیح الجنان" داشتند و ما "ایران " و اکنون ما "مفاتیح الجنان " داریم و آنها "ایران"!


امروز مطلب زیبایی در بالاترین دیدم که یکی از جملات آن بسیار من را تحت تاثیر قرار داد.این جمله که به نقل از "جومو کیانا" آورده شده است چنین است : وقتی مروجین مذهبی به سرزمین ما امدند،دردست هایشان کتاب های مقدسشان بود و ما در دست زمینهایمان را داشتیم.پنجاه سال بعد ما در دست کتاب های مقدس داشتیم و ان ها در دستشان زمین های ما را.
این نوشته ناخودآگاه ما را به یاد دو برهه تاریخی ایران زمین می اندازد.1- در صدر اسلام و در روزگاری که امپراطوری ایران رقیبی جز امپراطوری روم برای خود نمی دید قبایل بدوی عرب با دینی جدید به ایران یورش بردند آن زمان ما نصف جهان را داشتیم و آنها ملتی بیابانگرد و وحشی و تنها چیزی که در دست داشتند کتابشان قرآن بود و اکنون همه چیز برعکس است ما در ایران در مهد تمدن امپراطوری ایران همگی قرآن به دست هستیم و در عوض آنها قسمت اعظم امپراطوری ایران را ربوده اند و جالب اینکه ادعای قسمتهای باقیمانده را نیز دارند!اما در دل همین غارت جزیی تر وارد می شویم و به مورد دوم می پردازیم
2- مقطع دوم اما 31 سال پیش بود که اینبارآخوندها با اسم تشیع و ولایت فقیه آمدند.در آن زمان روحانیون در فلاکت به تمام معنا به سر می بردند و از راه کمک های مردمی و گاها" دوره گردی امرار معاش می کردند و در عوض مذهبی و غیر مذهبی ما همگی با هم وبا وجود کاستیهای فراوان "ایران" را داشتیم.اما اکنون وضعیت آنها و ما چگونه است؟
ما در حال حاضر همگی نهج البلاغه و مفاتیح الجنان در زیر بغل داریم و شب روز در حال عزاداری و مدیحه سرایی و بی صبرانه منتظر ظهور موعود هستیم ولی آنها مالک ایران هستند و تنها چیزی که برایشان مهم است حفظ حکومتشان بر ایران است نه تشیع و مفاتیح .کار این مزدوران به جایی رسیده است که حتی ادعای برتر بودن مکتب (!)عربی در مقابل مکتب ایرانی را نیز دارند. ما ایرانمان را به یک مفاتیح الجنان فروختیم و چه ارزان فروختیم. از ماست که بر ماست.

۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

جوجه دیکتاتور! تو واژه مردی و مردانگی را نیز شرمسار کردی!

او دیروز خود را مرد نامید و به اوباما پیشنهاد داد همچون دو مرد با هم مناظره کنند. این سوال ذهنم را مشغول کرده است که آیا معنی مردی عوض شده است یا من بی بصیرت نمی توانم مرد بودن این شخص را ببینم .لحظه اولی که این خبر را شنیدم اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود که منظور این شخص از یک مرد چه کسی است ؟ آیا براستی او خود را مرد می نامد؟
دیکتاتور! مرد هیچگاه دروغ نمی گوید و تو دروغگویی. مرد دزدی نمی کند و رای میلیونها ایرانی را در روز روشن نمی دزدد و تو دزدیدی. یک مرد هیچگاه به ناموس هموطنش تجاوز نمی کند و تو تجاوز کردی . یک مرد هیچگاه کهریزک نمی سازد و تو ساختی. یک مرد هموطنانش را تنها و تنها برای حفظ قدرت کثیف خود به رگبار گلوله نمی بندد و تو بستی . یک مرد عکس زن محترمی را در مقابل دیدگان میلیونها بیننده بالا نمی گیرد و هتک حرمتش نمی کند و تو کردی . یک مرد واقعی ازاینترنت و وبلاگ و پیامک نمی ترسد و تو ترسیدی.
یک مرد منفور نیست و تو آنقدر منفوری که من حتی حاضر نشدم اسمت را بنویسم.
نه ! دیکتاتور تو مرد نیستی تو واژه مرد و مردانگی را شرمسار کردی . "مردی " دیروز آرزو کرد کاش "نامرد "می بود . آری دیکتاتور اگر تو مردی آرزوی ما نامردی است.

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

سگ واق واق می‌کند نه پارس. این ضربه‌ای بود که از تازیان خورده‌ایم .

سگ واق واق می‌کند نه پارس. این ضربه‌ای بود که از تازیان خورده‌ایم که می‌خواستند ما پارسیان را خرد و کوچک کنند که این لقب را به پارسیان دادند. غذا در زبان عربی یعنی پس آب شتر یا همان دستشویی است که این هم یکی دیگر از ضربه‌های تازیان هست که به هنگام خوردن شام یا ناهار می‌گفتند بگویید,غذا می‌خوریم. به جای کلمه غذا از خوراک استفاده نمائید. خواهشمندم این دو مورد را به دوستان فارسی زبان خود گوش زد کنید.. جهت اطلاع بیشتر می‌توانید به لغت‌نامه دهخدا مراجعه کنید.