۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

دلم تنگ شده مهدی جان ... !

آقای یحیی نژاد به قبر امام (ر.ه) قسم میخورم که قصدم دخالت در امور داخلی بالاترین نیست پس لطفا" از خیر هدفمند " کردن" اینجانب گذشته و حساب این حقیر را مسدود ننمایید. نمیخواستم در مورد بالاترین و حواشی اخیرش بنویسم اما تازگیها وقتی وارد بالاترین میشم حس غریبی بهم دست میده حسی که اصلا" دوسش ندارم و بسیار ناراحت کننده است.
دیگه بالاترین مثل بالاترین سابق نیست دلم برای روزهای خوش گذشته تنگ شده برای روزهای آزادی که با لجاجت های بی دلیل قدرش را ندانستیم، محیط بالاترین یه جورایی برام غریب شده اکثر بچه های قدیمی که به حبس(!) نرفتن دیگه دل و دماغ کار کردن ندارن و اونایی هم که رفتن خیلی جاشون خالیه ، من تو خیلی از بحث ها از دست بعضی از بچه هایی که حسابشون مسدود شده حسابی کلافه می شدم و در بسیاری از جاها مثل توهین و نه نقد ادیان باهاشون مخالف بودم.ولی هیچوقت دوست نداشتم که نباشن، اعتراف می کنم دلم خیلی برای بچه ها تنگ شده برای sashtyani ، gomnamian، khaki ,... بسیاری از دوستان دیگه و یا حتی دوستانی که به خاطر همین اختلافات داوطلبانه رفتند تنگ شده ، برای بحث ها و جدل هایشان ، برای شو خی هایشان و حتی برای فحش هایی که می دادند دلم تنگ شده ، نمیدونم بقیه کاربران چه احساسی دارند ولی این احساس من بود که صادقانه گفتم.
آرزوی من بازگشت بالاترین به شرایط قبل هست و امیدوارم دوستانی که حسابشون مسدود شده نه فقط برای احترام به عقاید دیگران و نه به دلیل کوتاه آمدن در مقابل مدیران بالاترین بلکه "صرفا " برای بودن خودشان هم که شده کوتاه بیایند و در طرف مقابل نیز مدیریت بالاترین با الگو برداری از عفو زندانیان توسط رهبری (!) و سعه صدر بیشتر حساب دوستان رو باز کنه. دو طرف بدانند که مایی که داعیه دموکراسی خواهیمان گوش فلک را کر کرده باید تحمل عقاید همدیگر رو داشته باشیم و بدانبم که برخورد حذفی چیزی است شبیه به اعدام حبیب الله لطفی به خاطر عقایدش ، آیا غیر از این است؟ سبز باشید و متحد و استوار

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

سیاست...!

یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدر جان ! لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی !؟ پدرش فکر می کنه و می گه : بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی . من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم. مامانت جامعه هست، چون کارهای خونه رو اون اداره می کنه. کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه و هیچی نداره. تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی. داداش کوچیکت هم که دو سالش هست، نسل آینده است. امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردا بتونی در این مورد بیشتر فکر کنی. پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره. می ره به اتاق برادر کوچیکش و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی خرابی خودش دست و پا می زنه. می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه. می ره تو اتاق کلفت شون که اون رو بیدار کنه، می بینه باباش توی تخت کلفت شون خوابیده ......؟؟؟؟ . می ره و سر جاش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه.
فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیست؟ پسر می گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چی هست. سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت فقیر و پا برهنه رو می ده، در حالی که جامعه به خواب عمیقی فرو رفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمی تونه جامعه رو بیدار کنه، در حالی که نسل آینده داره توی گه خودش دست و پا می زنه !!

۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

خاتمی و موسوی؛تلاش نافرجام جریانی خاص برای القاء اختلاف و تقابل میان شخصیت ها را محکوم کردند.

به گزارش سایت اینترنتی سید محمد خاتمی میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی با یکدیگر دیدار کردند.
سید محمد خاتمی و میر حسین موسوی با گرامیداشت یاد و خاطره حماسه دفاع مقدس و تجلیل از حماسه آفرینان و ادای احترام به شهیدان و جانبازان و آزادگان و خانواده های محترم آنان، خواستار برخورد جدی با اهانت کنندگان و متعرضان به خانواده های عزیز سرداران شهید، همت و باکری و دیگر شخصیت های برجسته انقلاب و کشور شده و ایجاد محدودیت های فراوان و روزافزون برای شخصیت ها و جریانات منتقد که همواره بر پای بندی به اصول و ارزشهای انقلاب و قانون اساسی تأکید داشته اند را محکوم نمودند.
آقایان مهندس میر حسین موسوی و سید محمد خاتمی ضمن دیدار با یکدیگر به بررسی مسائل جاری کشور پرداختند.
خاتمی و موسوی ضمن ابراز تأسف از اینکه افرادی از یک سو انقلاب را در انحصار خود می دانند و از سوی دیگر ابزاری جز دروغ و توهین و اتهام زنی را نمی شناسند، بر تداوم هماهنگی موجود میان اصلاح طلبان در همه زمینه ها تأکید نموده، تلاش نافرجام جریانی خاص برای القاء اختلاف و تقابل میان شخصیت ها را محکوم کردند.
موسوی و خاتمی همچنین ضمن ابراز خوشوقتی از اینکه جامعه متوجه بی اساس بودن بسیاری از مطالب و ادعاهایی که به صورت رسمی و غیر رسمی رواج می یابد شده است تصریح کردند: تأسفی اگر هست از این است که چرا چنین رفتارها و گفتارهایی به نام انقلابی که هدف آن استقرار راستی و پاکی و عدالت بوده و نظام برآمده از آن بر اهمیت رأی مردم و آزادی و حرمت همه افراد جامعه و تقوی و خدمتگزاری مسؤولان تأکید کرده رواج می یابد و بر پایه همین رفتارها و گفتارهای نادرست بسیاری از چهره های خدوم و سرمایه های ارزنده کشور بازداشت، محاکمه و زندانی می شوند و حتی به ادعاهای آنان در مورد نحوه رفتارهای ناروا رسیدگی نمی شود و همچنان جریانها و نیروهای دیگر تحت فشار و تضییق روزافزون قرار می گیرند!
رئیس بنیاد گفت و گوی تمدن ها و نخست وزیر سابق ایران ضمن تأکید بر تداوم این انتظار که زندانیان سیاسی آزاد و فضای باز و امن بر جامعه حاکم گردد و قانون اساسی به صورت همه جانبه و بدون تنازل جاری و اجرا شود، از اینکه همچنان خلاف این امر اتفاق می افتد و حتی عزیزانی که احساس می کنند به آنها ستم شده و مورد اتهامات ناروا قرار گرفته اند، و از حق قانونی خود برای شکایت استفاده کرده اند، به جای رسیدگی عادلانه، مجدداً به زندان بازگردانده می شوند ابراز تأسف نمودند.
سید محمد خاتمی و میر حسین موسوی همچنین با گرامیداشت یاد و خاطره حماسه دفاع مقدس و تجلیل از حماسه آفرینان و ادای احترام به شهیدان و جانبازان و آزادگان و خانواده های محترم آنان، خواستار برخورد جدی با اهانت کنندگان و متعرضان به خانواده های عزیز سرداران شهید، همت و باکری و دیگر شخصیت های برجسته انقلاب و کشور شده و ایجاد محدودیت های فراوان و روزافزون برای شخصیت ها و جریانات منتقد که همواره بر پای بندی به اصول و ارزشهای انقلاب و قانون اساسی تأکید داشته اند را محکوم نمودند.

۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

آقای جنتی سر راهت اگر ندا را دیدی مرد باش و به چشمان معصومش زل بزن.

به جرأت و بدون هیچ عذاب وجدانی اعتراف می کنم از خبر کما رفتن و مرگ احتمالی جنتی بسیار خوشحالم.مردی که قدرت کورش کرده بود،آسمان و ریسمان را به هم میبافت تا قدرت کثیف خود و دوستانش را حفظ کند.از خبر مرگش خوشحالم چون که با شنیدن نام ننگینش به یاد حونهای به ناحق ریخته سهرابها و کیانوش ها می افتم و به یاد مادر داغدار فرزادها، خوشحالم و نمی توانم در مورد جنتی ژست اخلاقی بگیرم و بگویم از مرگ هر کسی ناراحت می شوم نه نمی توانم!
جنتی بمیر ولی اگر در سر راهت سهراب ها و کیانوش ها را دیدی خجالت نکش مرد باش ودر چشمشان زل بزن تا بدانی در این دنیا که بودی و چکار کردی...

نامشروع بودن دولت ؛ پیروزی بزرگی است که بیشتر از حضور پرهزینه در روز قدس مرا خوشحال می کند!

روز قدس بعضی از دوستان زانوی غم بغل گرفته و از حضور نیافتن ملت سبز در خیابانها دلخور بودند.غافل از اینکه بازگشت به خیابان نیازمند محرکی جدید است که دیر یا زود بدسا خواهیم آورد پس غصه حضور نیافتن در خیابان را نخورید چون آنچه که مهم است ادامه نارضایتی شدید مردم است که باعث دلگرمی مردم شده و کل کشور را تبدیل به آتشی زیر خاکستر کرده است.
اما مگر پیروزی همین حضور در خیابان و از دست دادن چند عزیز دیگر چون سهراب است؟
حضور موثر ما در سال گذشته تاثیر خود را گذاشته است، حس نامشروع بودن دولت احمدی نژاد را اکنون دیگر سران تمام کشورهای دنیا دارند واین همان پیروزی بزرگ ماست.
به نظر شما حضور ما در خیابان بیشتر محمود احمدی نژاد را آشفته می کند یا به رسیمت شناخته نشدن توسط کشورهای دنیا؟ سحنان امروز ابومازن بیشتر از حضور در روز قدس مرا خوشحال کرد،پیروزیمان مبارک!

حمله بی سابقه مصباح یزدی به مکارم شیرازی:اسلام را کنار گذاشته و دنبال نان و مسکن هستیم؟!


ماجرا از آنجا آغاز شد که مکارم شیرازی مرجع تقلید با نفوذ جمهوری اسلامی روز جمعه در سخنانی شدید الحن که متن کامل آن را می توانید در اینجا بخوانید گفت: مناطقی از کشور مخصوصا مناطق مرزی از فقر رنج می‌برند و در برخی روستاها حتی امکانات اولیه بهداشتی نیست و مردم در رودخانه‌ها استحمام می‌کنند و در برخی روستاها بالغ بر 25سال است که حتی یک روحانی هم نرفته است.
وی همچنین گفته در مملکت ما که مملکت علی (ع) است، مردمش در فقر بوده و چیزی ندارند.
این سخنان مکارم شیرازی که مستقیما" ناتوانی دولت کودتاچی احمدی نژاد را در تامین رفاه مردم زیر سوال برده است امروز واکنش شدید مصباح یزدی روحانی افراطی و حامی سرسخت احمدی نژاد را در پی داشته است.
مصباح در سخنان امروز خود به طور غیر مستقیم به مکارم شیرازی تاخته و گفته است: رفته‌رفته کارمان به جایی رسیده است، که دین اسلام را کنار گذاشته‌ایم و می‌گوییم، آیا نان و مسکن ارزان شد؟ و ...، در حالی که مسأله دین مهمتر و با اولویت‌تر است.
البته وی در این سخنان باز هم در اقدامی نخ نما شده مشایی را به دلیل طرح مکتب ایرانیش مورد عتاب قرار داده است اما انتقاد از مکارم شیرازی از سوی مصباح بی شک مرحله جدیدی از بروز اختلافات عمیق بین روحانیون حکومتی را نشان می دهد.باید منتظر ماند و دید که مکارم شیرازی جواب انتقادات مصباح را چگونه خواهد داد.

۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

پیشنهاد به بالاترین: ایجاد زبانه لینکهای گرم!

قطعا برای همه اعضای فعال بالاترین بارها پیش آمده است که لینکی خوب یا نوشته ای جالب که با زحمت زیاد نگارنده نوشته شده است به دلایل زیاد از جمله فرستادن لینک در مواقع کم بازدید و ... و تنها به خاطر کمبود 2-3 امتیاز رای نیاورده و به گورستان لینکهای بالاترین فرستاده شده اند و حسرت داغ شدن و دیده شدن آن بر دل نویسنده مانده است.
برای رفع چنین مشکلی پیشنهاد من به مدیران بالاترین ایجاد کردن زبانه ای جدید به نام "لینکهای گرم" یا هر اسم دیگری به انتخاب خود در کنار زبانه های دیگر برای چنین مواردی است.می توان دراین قسمت به لینکهای خوبی که دیده نشده و یا فاصله کمی تا دیده شدن و داغ شدن دارند فرصت مجددی برای داغ شدن داد. در اینصورت قطعا" شاهد نابودی لینکهای خوب و با ارزش نخواهیم بود.این صرفا" یک پیشنهاد اولیه و بدون شک ناقص است. ار سایر دوستان بالاترینی هم میخوام اگر پیشنهاد بهتری دارند ارائه دهند.

راز محبوبیت تختی تا منفور شدن رضا زاده در دو عکس تاریخی






















این دو عکس دو عکس ساده از دو ورزشکار ملی نیست .رازی بزرگ در آنها نهفته است ؛ راز محبوب بودن و منفوربودن
راز بزرگ بودن به اندازه یاد و خاطره و احترام تاریخی یک ملت تا کوچک بودن به اندازه داشتن پُستی پَست ،فرق بین سوارشدن بر دلهای یک ملت تا سوارشدن بر یک ماکزیمای زرد!

آقای رضا زاده می توانستی تختی دوم باشی می توانستی محبوب باشی می توانستی آقای دلها باشی بی آنکه رئیس باشی یا ثروتمند، اما اکنون که هم رئیسی و هم ثروتمند آقای دل کسی نیستی خودت هم خوب می دانی که منفوری، اگر وقت کرده باشی و سری به روستای محل تولدت زده باشی منفور بودنت را ازنوشته روی تابلوی ورودی روستایت هم خواهی دید که روی آن با خطی کودکانه نوشته " رضا زاده مایه ننگ ملت"
حسین جان! حتی کودکان ولایتت نیز تو را نه تنها الگوی رویاهای بچه گانه خود قرار نمی دهند بلکه تو را مایه ننگ خود می پندارند، برادر حسین !اگر هنوز هم نمی دانی چرا با این همه مدال و افتخار منفوری و تختی بعد از سالها سالار دل ایرانیان است خوب به این دو عکس نگاه کن و نگاه کن ،دلیلش را خواهی یافت.
تختی خوب می دانست اگر سرش را در مقابل شاه پایین بیندازد دیگر نمی تواند آن را در مقابل مردمش بالا بگیرد و تو بدان تا وقتی که عکس یک جنایتکار را در آغوش داری در آغوش ملت جایی نداری.

به سوی مردم برگرد و محبوب باش تا دیر نشده لطفا"!

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

آقای موسوی، آقای کروبی، هشدار می دهیم ؛ اتحاد با قاتلین برادران و خواهرانم، هرگز!

دولت کودتا و رژیم منحوس اسلامی این روزها تحت فشار کمر شکن تحریم های اعمال شده از سوی سازمان ملل و همچنین تهدیدهای جدی نظامی از سوی آمریکا و اسرائیل زمزمه وحدت سر داده است که نمونه های آن را در سخنرانیهای چند روز گذشته خامنه ای دیده و شنیده ایم.
گویی در این روزهای پرفشار، کودتاچیان باز هم چون دوران جنگ با عراق به گوشت دم توپ جوانان ایرانی جهت رویارویی با آمریکا نیاز دارند که ظرف جند ماه اینگونه از محاکمه سران فتنه به شعار اتحاد با آنها رسیدها ند زیرا نیک می دانند با وجود تبلیغات گسترده نظامی و بلوف های سیاسی چون اصولا از درون پوسیده اند و کسی حاضر نیست نه تنها برای حفظ آنها کوچکترین اقدامی انجام دهد بلکه ممکن است از حملات احتمالی حمایت نیز بشود در نتیجه برای همراه کردن تعدادی هر چند اندک از ملت ندای وحدت سرمی دهند.در این که مقصود کودتاچیان از طرح بحث وحدت واضح و مبرهن است شکی نیست اما آیا سران جنبش اسیر این بازی خطرناک کودتاچیان خواهند شد؟
حکومت ممکن است در روزهای آینده و در پشت پرده مذاکرات خود را با سران جنبش آغاز کند و حتی شاید در این مذاکرات قول و قرارهایی چون آزادی زندانیان سیاسی و یا فرثت حضور مجدد در انتخابات پیش رو به اصلاح طلبان داده شود.اما آیا ما برای چنین موارد کوچکی برخواسته ایم؟ آیا برادران و خواهرانمان ما که در خون غلتیدند خونشان را برای این اهداف پوچ تقدیم کردند؟
اهداف ما اینک بسیار بزرگتر از این موارد حقیر است ما راه بازگشت نداریم، مبارزه می کنیم، یک بار در طول تاریخ پر فراز و نشیبمان تا آخر می رویم و خام نمی شویم .
هر چند بعید به نظر می رسد کروبی و موسوی که در طول 15 ماه گذشته عملکرد قابل قبولی در صف مردم داشته اند اسیر چنین طعمه فاسدی شوند اما وظیفه ماست که به آنها گوشزد کنیم مبادا خام وعده های خامنه ای و دوستانش شوند.هشدار؛اتحاد با کوتاچیان هرگز

۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

امروز آغاز به کار نیروگاه بوشهر نیست، پایان کار دریای خزر است!

روزگار ننگینی را پشت سر می گذاریم.همه ما می دانیم چه اتفاقاتی در حال وقوع است، همه ما راز رفتارهای عجیب و غریب روسها را می دانیم.
همه می دانیم که چرا روسها یک روز جلوتر از سران کشورهای غربی علیه ما قطعنامه صادر می کنند و بر اجرای آن اصرار می ورزند و روز دیگر با چرخشی 180 درجه ای مهربانانه از کمک به ایران برای راه اندازی نیروگاه بوشهر سخن می گویند و از این همکاری احساس خوشحالی می کنند!
همه می دانیم که حکومت ولایی چه بلاهایی بر سر این مملکت می آورد و چگونه دریای خزر و دلارهای نفتی ومنابع و دار و ندار ما را برای رسیدن به هدفی پوچ دو دستی تقدیم روسها می کند.
دوران نوجوانی و دبیرستان هرگاه معلم تاریخمان از بی عرضگی شاهان قجری و مردم آن زمان به دلیل واگذار کردن قسمت زیادی از خاک ایران به روسها سخن می گفت کودکانه آرزو می کردم که ای کاش در آن دوران زندگی می کردم تا شاید با کمک دیگر میهن پرستان از انعقاد عهدنامه ننگین ترکمنچای جلوگیری کنم.اما اکنون می بینم که تاریخ به شکلی تکرار می شود و حاکمان ظالم امروز کشورم منابع کشورم را برای حفظ قدرت نامشروع خود تقدیم روسهای بدسابقه می کنند وکاری از من بر نمی آید .نا خودآگاه یاد سخنان خسرو گلسرخی می افتم که می گفت: بر سنگ مزارمان تاریخ نزنید تا آیندگان نداند بی عرضگان این برهه تاریخ ما بودیم.
از خودم و از کودکی خودم شرمسارم که اینها می بینم و کاری نمی کنم.آیندگان چگونه در مورد ما قضاوت خواهند کرد؟
دوستان هموطن چاره ای بیاندیشد.وعده ما روز" ایران " با شعار مرگ بر روسیه...

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

روزه خواری بهانه است؛می خواهند کریمی را نابود کنند.از این هفته قرمز و زرد آبی همه سبز می شویم و از نابودی کریمی جلوگیری می کنیم.

بالاخره نیششان را به علی کریمی فرو کردند.رسانه های کودتا و در راس آنها فارس از چند روز پیش حملاتشان را علیه کریمی شروع کرده بودند و در نوشته هایشان مشخص بود همچنان از بستن مچ بند سبز علی کریمی در آخرین بازی مقدماتی جام جهانی ایران سوخته اند.
کریمی چون مرد ایستاد او در راه عقیده اش ثابت قدم ایستاد.به انتقاداتش ادامه داد. با سوار نشدن به هواپیماهای ایرانی دولت کودتا را به تمسخر گرفت.علیه فدراسیون دست نشانده موضع گرفت و در آخر تاب تحمل سردار مفت خور سپاه یعنی آجرلو را در استیل آذین نداشت و علیه او به پا خواست.او بیشتر از آنچه وظیفه داشت انجام داد و اینک که او را از تیم ملی و باشگاه کردند نوبت ما ملت سبز رسیده است که یکپارچه و در سراسر کشور در ورزشگاهها فریاد کریمی کریمی سر دهیم.قرمز و زرد آبی همه سبز می شویم و از نابودی کریمی جلوگیری می کنیم.

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

دیپلماسی ا.ن تو خ.ر میشه این: مهمانپرست با آمریکا مذاکره مستقیم نمی کنیم.ولایتی:با آمریکا مذاکره مستقیم می کنیم

مهمانپرست سخنگوی وزیر ا.ن :ایران بنا ندارد وارد مذاکره دوجانبه با آمریکا شود(خبرآنلاین 19 مرداد)
ولایتی مشاور خ.ر:آماده گفتگوی هسته ای با آمریکا هستیم(خبر آنلاین 19 مرداد)

حال تو خود بخوان حدیث مفصل از مجمل. واقعا" کار ما به کجا رسیده که اینها شدند حاکم این ملت؟ واقعا مملکت ما شده ا.ن تو خ.ر!

کودتا در کودتا جدی است: دیدارهای پیاپی سرداران سپاه با مصباح و انتقال نرم قدرت به سمت اردوگاه امام مصباح

شیخ مصباح یزدی 15 سال پس از طرد شدن انجمن حجتیه توسط آیت اله خمینی واز اواسط دهه هفتاد که فضای سیاسی را برای بازگشت مجدد طیف خود به قدرت مطلوب می دید با احتیاط و درس گرفتن از گذشته سعی کرد به آرامی در ارکان حکومت اسلامی نفوذ کند.ابتدا سعی کرد پایه های طیف خود را با مباحث ایدئولوژیک که اکثر آنها در نشریه پرتو سخن انتشار می یافت مستحکم کند.
سپس دار و دسته مصباح و شاگردان وی در مدرسه حقانی در دوران اصلاحات با استفاده از فضای ضد اصلاحاتی که در ذهن حکومت و مشخصا" علی خامنه ای ایجاد شده بود و با سردادن شعارهای افراطی و استفاده از واژه هایی چون" ذوب در ولایت" و "ولایت مطلق فقیه" موفق به نفوذ در لایه های بالایی نظام شدند.در این نفوذ طیف مصباح توانست بیشترین تاثیر را روی فرزند میانی خامنه ای یعنی مجتبی بگذارد و وی را به طور کامل با خود همراه سازد.
با کمک مجتبی بود که آنها توانستند بر خلاف میل علی خامنه ای که قطعا" نظرش در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری بر روی گزینه قالیباف بود کاندید مورد نظر مصباح یعنی احمدی نژاد را با جابجا کردن و دستکاری آراء به کرسی ریاست جمهوری برسانند.بعد از به قدرت رسیدن احمدی نژاد مصباحیون در نفوذ بعدی موفق شدند با تطمیع مالی و مقامی سرداران با نفوذ سپاه ودر نتیجه کل سپاه و بسیج را به بدنه خود اضافه کنند.البته تا پایان دولت نهم مصباحیون هیچگاه خود را در مقابل ولایت فقیه قرار نمی دادند و همچنان نمایش ذوب در ولایت توسط ایشان اجرا می شد و خامنه ای نیز خشنود از داشتن چنین طرفداران وفاداری اعتبار داشته و نداشته خود را برای ابقای احمدی نژاد که خود را پیرو مطلق ولایت فقیه نشان می داد گذاشت و نتیجه آن کودتای انتخاباتی خرداد 88 بود.
اما به نظر می رسد بعد از کودتای انتخاباتی و انتصاب مجدد احمدی نژاد و فرو ریختن بت خود ساخته ی خامنه ای در نزد افکار عمومی و البته عامه مردم در پی حوادث پس از انتخابات و تضعیف آشکار پایگاه وی در میان نظامیان حال سر و گوش مصباح و دار و دسته اش شروع به جنبیدن کرده و این اعتماد به نفس را پیدا کرده اند که می توانند در راس قدرت نیز قرار بگیرند.
قرار گیری در راس قدرت بدون شک به معنی به به زیز کشیدن خامنه ای نیست بلکه این حرکت می تواند به صورت یک کودتای داخلی و خلع سلاح کامل رهبر باشد به طوریکه عملا" خامنه ای تبدیل به یک قدرت تشریفاتی شده و تصمیم گیرنده اصلی مصباح و مصباحیون باشند.
سیگنالهای زیادی از طرف این دسته طی یک سال گذشته برای نشان دادن ضعیف شدن پایگاه خامنه ای صادرشده است که به بعضی از آنها در اینجا اشاره می کنم:
1-حرکتی بی سابقه از سوی سرداران بانفوذ سپاه و در روز پاسدار در تیر ماه امسال انجام شد . آنها پس از دیدار با خامنه ای در روز پاسدار بلافاصله بعد از ظهر همان روز در قم به دیدار امام مصباح شتافتند و این را می توان هشداری به خامنه ای در مورد برابر دانستن مصباح با رهبر از دید سپاه دانست.
2- دیدارهای پیاپی و هفتگی مصباح با سرداران سپاه طی یکسال اخیر این سوال را در ذهن به وجود می آورد که جایگاه رسمی مصباح در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی کجاست که اینگونه بلندپایه ترین مقامات نظامی مملکت به طور مرتب به دیدار وی می روند ؟ نمونه اش دیدار دیروز 18 مرداد مصباح با فرماندهان قرارگاه سازندگي خاتم‌الانبيا و هوافضاي سپاه بود.
3- بدون شک معطل ماندن دستور یک هفته ای خامنه ای به احمدی نژاد برای کنار گذاشتن مشایی از معاونت اولی و دادن پست های متعدد به مشایی در دولت غیرقانون دهم نه به دلیل روحیه انتقادناپذیری احمدی نژاد بلکه در راستای نشان دادن قدرت مصباحیون به خامنه ای بود.
مواردی دیگر از این قبیل با کمی دقت به وضوح قابل مشاهده است.به نظر می رسد جنبش سبز باید این اتنقال نرم قدرت را نیز در محاسبات خود در نظر داشته باشد تا بتواند استراتژی آینده خود را بر مبنای آن به خوبی برنامه ریزی کند.

۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

31 سال پیش آنها "مفاتیح الجنان" داشتند و ما "ایران " و اکنون ما "مفاتیح الجنان " داریم و آنها "ایران"!


امروز مطلب زیبایی در بالاترین دیدم که یکی از جملات آن بسیار من را تحت تاثیر قرار داد.این جمله که به نقل از "جومو کیانا" آورده شده است چنین است : وقتی مروجین مذهبی به سرزمین ما امدند،دردست هایشان کتاب های مقدسشان بود و ما در دست زمینهایمان را داشتیم.پنجاه سال بعد ما در دست کتاب های مقدس داشتیم و ان ها در دستشان زمین های ما را.
این نوشته ناخودآگاه ما را به یاد دو برهه تاریخی ایران زمین می اندازد.1- در صدر اسلام و در روزگاری که امپراطوری ایران رقیبی جز امپراطوری روم برای خود نمی دید قبایل بدوی عرب با دینی جدید به ایران یورش بردند آن زمان ما نصف جهان را داشتیم و آنها ملتی بیابانگرد و وحشی و تنها چیزی که در دست داشتند کتابشان قرآن بود و اکنون همه چیز برعکس است ما در ایران در مهد تمدن امپراطوری ایران همگی قرآن به دست هستیم و در عوض آنها قسمت اعظم امپراطوری ایران را ربوده اند و جالب اینکه ادعای قسمتهای باقیمانده را نیز دارند!اما در دل همین غارت جزیی تر وارد می شویم و به مورد دوم می پردازیم
2- مقطع دوم اما 31 سال پیش بود که اینبارآخوندها با اسم تشیع و ولایت فقیه آمدند.در آن زمان روحانیون در فلاکت به تمام معنا به سر می بردند و از راه کمک های مردمی و گاها" دوره گردی امرار معاش می کردند و در عوض مذهبی و غیر مذهبی ما همگی با هم وبا وجود کاستیهای فراوان "ایران" را داشتیم.اما اکنون وضعیت آنها و ما چگونه است؟
ما در حال حاضر همگی نهج البلاغه و مفاتیح الجنان در زیر بغل داریم و شب روز در حال عزاداری و مدیحه سرایی و بی صبرانه منتظر ظهور موعود هستیم ولی آنها مالک ایران هستند و تنها چیزی که برایشان مهم است حفظ حکومتشان بر ایران است نه تشیع و مفاتیح .کار این مزدوران به جایی رسیده است که حتی ادعای برتر بودن مکتب (!)عربی در مقابل مکتب ایرانی را نیز دارند. ما ایرانمان را به یک مفاتیح الجنان فروختیم و چه ارزان فروختیم. از ماست که بر ماست.

۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

جوجه دیکتاتور! تو واژه مردی و مردانگی را نیز شرمسار کردی!

او دیروز خود را مرد نامید و به اوباما پیشنهاد داد همچون دو مرد با هم مناظره کنند. این سوال ذهنم را مشغول کرده است که آیا معنی مردی عوض شده است یا من بی بصیرت نمی توانم مرد بودن این شخص را ببینم .لحظه اولی که این خبر را شنیدم اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود که منظور این شخص از یک مرد چه کسی است ؟ آیا براستی او خود را مرد می نامد؟
دیکتاتور! مرد هیچگاه دروغ نمی گوید و تو دروغگویی. مرد دزدی نمی کند و رای میلیونها ایرانی را در روز روشن نمی دزدد و تو دزدیدی. یک مرد هیچگاه به ناموس هموطنش تجاوز نمی کند و تو تجاوز کردی . یک مرد هیچگاه کهریزک نمی سازد و تو ساختی. یک مرد هموطنانش را تنها و تنها برای حفظ قدرت کثیف خود به رگبار گلوله نمی بندد و تو بستی . یک مرد عکس زن محترمی را در مقابل دیدگان میلیونها بیننده بالا نمی گیرد و هتک حرمتش نمی کند و تو کردی . یک مرد واقعی ازاینترنت و وبلاگ و پیامک نمی ترسد و تو ترسیدی.
یک مرد منفور نیست و تو آنقدر منفوری که من حتی حاضر نشدم اسمت را بنویسم.
نه ! دیکتاتور تو مرد نیستی تو واژه مرد و مردانگی را شرمسار کردی . "مردی " دیروز آرزو کرد کاش "نامرد "می بود . آری دیکتاتور اگر تو مردی آرزوی ما نامردی است.

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

سگ واق واق می‌کند نه پارس. این ضربه‌ای بود که از تازیان خورده‌ایم .

سگ واق واق می‌کند نه پارس. این ضربه‌ای بود که از تازیان خورده‌ایم که می‌خواستند ما پارسیان را خرد و کوچک کنند که این لقب را به پارسیان دادند. غذا در زبان عربی یعنی پس آب شتر یا همان دستشویی است که این هم یکی دیگر از ضربه‌های تازیان هست که به هنگام خوردن شام یا ناهار می‌گفتند بگویید,غذا می‌خوریم. به جای کلمه غذا از خوراک استفاده نمائید. خواهشمندم این دو مورد را به دوستان فارسی زبان خود گوش زد کنید.. جهت اطلاع بیشتر می‌توانید به لغت‌نامه دهخدا مراجعه کنید.

۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

من اگر در هندوستان بدنیا آمده بودم الان یک گاو پرست بودم نه یک منتظر ظهور !

ما انسان ها در کسب بسیاری از چیزهایی که هم اکنون داریم نقشی نداشته و بنا بر مقتضیات زمانی و مکانی بر ما تحمیل شده اند. موارد بسیاری وجود دارد چون دین و مذهب و زبان و لهجه و ملیت و...

اما در میان ما کسانی هستند که وقتی به سنی میرسند که می توانند مستقل فکر کنند اقدام به عمل خطرناک(!) فکر کردن می کنند. نمونه اش این که من فکر می کنم اگر در خانواده ای مسلمان و شیعه مذهب در گوشه ای از ایران به دنیا نمی آمدم اکنون چه وضعیتی داشتم؟ آیا در اسرائیل یک یهودی متعصب بودم یا در هند گاوها را مقدس می پنداشتم؟ یا شاید در کوههای جنوب افغانستان یک وهابی افراطی و دست راست اسامه بن لادن می شدم.

نکته جالب اینجاست که همگان با وجود اینکه می دانند در انتخاب اولیه خود نقشی نداشته اند ولی با هر یک از طرفداران این ادیان و فرق که صحبت می شود ایدئولوژی و فلسفه وجودی خود را بالاترین و منطقی ترین می داند و یا قوم و نژاد خود را تافته جدا با فته می انگارند گویی که سایر ملل برای خدمت به آنها آفریده شده اند! و یا در مذاهب شیعیان معتقدند هر آنکس در دنیا وجود دارد در نهایت و در روز قیامت شیعه خواهد شد! یهود خود را برترین و صاحب کون و مکان می پندارد و گاوپرستان نیز گاو خود را شریف ترین موجودات و بالاتر از انسان می دانند!

و در تمام این ادیان سوال پرسیدن نقادانه در موردشان گناهی بس سنگین و مستحق جهنم پنداشته می شود.اکثر مردمان این جوامع نیز با اعتقاد ارثی به دنیا می آیند و با همان اعتقاد نیز می میرند بی آنکه لحظه ای در چرایی آن بیاندیشند.

اما عده ی اندکی هم هستند که سعی می کنند خود را از هاله ی سنگین اعتقادات و تعصبات اجباری رها کنند تا شاید بعد از آن بتوانند تصمیمی درست برای اعتقادات خود بگیرند.این عده در هر کجا که باشند از سوی اکثریت بی فکر و متحجر زمان خویش مورد عتاب و سرزنش قرار می گیرند و چه بسا بسیاری در طول تاریخ نیز جان خود را در این راه از دست داده باشند.
حال صحبت من با آن دوستانی است که همین ایران خودمان بیش از حد سنگ مذهب و اسلام و تشیع را به سینه می زنند این است که می دانید اگر در هند متولد می شدید الان یک گاو پرست بودید نه یک منتظر ظهورامام زمان؟!

۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

یک سوال: آیا می دانید فقط 36روز تا "روز قدس" باقی مانده است؟ ما را چه شده؟

12 شهریور روز قدس است .فقط 36 روز دیگر!
شاید مهمترین عامل در عدم فعایت جنبش سبز در چند ماه گذشته نبود روزهای راهپیمایی جکومتی بوده است.بعد از روز 22 بهمن تا امروز هیچگونه راهپیمایی حکومتی که جنبش سبز بتواند در لوای آن قدرت خود را به حکومت نشان دهد نداشته ایم و بدون شک روز قدس فرصتی مجدد است تا نشان دهیم جنبش سبز بعد از گذشت 15 ماه سرفراز و استوار ایستاده است.
آیا وقت تبلیغات نرسیده ؟ آیا هنگامه اطلاع رسانی نیست؟ کجای کاریم ؟ فارسی وان و پرسپولیس و تراختور را رها کنید .آیا می دانید بازگشت باشکوه جنبش سبز در روز قدس چگونه ارکان حکومت را در این شرایط حساس خواهد لرزاند.بپاخیز براد سبز خواهر سبز بپا خیز...

۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

اجازه می خوام از طرف تمام هموطنان سبزم هر گونه توهین به هموطنان آذری را شدیدا" محکوم کنم.یا شاسین آذربایجان

بعد از ارسال لینک قبلی که از لزوم اتحاد و همبستگی بین تمام قومیتهای کشور عزیزمان ایران به عنوان لازمه پیروزیهای بعدی سخن گفتیم بسیاری از دوستان منطقی و باهوش آذری( ترک زبان) به حق خواستار محکوم کردن توهین تعدادی از تماشاگرنما ها به هموطنان دوست داشتنی آذری شدند و از آنجایی که جنبش سبز جنبشی متکثر و در برگیرنده همه قومیتهای عزیز کشور است از همه هموطنان سبزم اجازه می خواهم این اقدام زشت تماشاگرنماها را محکوم کنیم.اتحاد رمز پیروزی یا شاسین آذربایچان یا شاسین ایران

آذری عزیز،فارس گرامی ، ... ،کافیست لطفا" حسین بازجو هم اکنون در حال دیدن اختلاف شماست .

دوستان عزیزفقط چند لحظه با خودتان خلوت کنید و ببینید چه کسی از جنگهای قومیتی و متحد نبودن ایرانیان سود می برد؟ واقعا" حیف نیست در این شرایط حساس تاریخی که باید پشت همدیگر باشیم و جونمون برای همدیگه فدا کنیم به خاطر هیاهوی چند تماشاگر زرد فوتبالی اینجوری به جون هم بیفتیم؟
مگه شعر چند تماشاگرنمای فارس یا چند تماشاگر هوچی آذری حرف تمام فارس ها و آذری هاست؟ در این شرایط حساس که از همه طرف تحریم شدیم و مملکت در حال سقوط آزاد به دست کودتاچیان است وقت بحث و جدل بر سر چیزهای بی ارزش و سبکی چون فحاشی چند کودک و نوجوان تماشاگر است؟
تصور کنید الان شریعتمداری شکنجه گر مثل همیشه مشغول خواندن بالاترین باشد و از دیدن این همه اختلاف و دشمنی چه جشنی به پا کرده است و فردا از انعکاس آن در روزنامه خود چه لذتی می برد.لطفا کافیست ...

۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

سهراب سپهری:مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد. و من سال ها مذهبی ماندم ، بی آن که خدایی داشته باشم!

کوچک که بودم پدرم بیمار شد. و تا پایان زندگی بیمار ماند.پدرم تلگرافچی بود.در طراحی دست داشت.خوش خط بود.تار می نواخت. او مرا به نقاشی عادت داد. الفبای تلگراف (مورس) را به من آموخت . در چنان خانه ای خیلی چیزها می شد یاد گرفت.
من قالی بافی را یاد گرفتم و چند قالیچه ی کوچک از روی نقشه های خود بافتم . چه عشقی به بنایی داشتم. دیوار را خوب می چیدم.
طاق ضربی را درست می زدم. آرزو داشتم معمار شوم. حیف،دنبال معماری نرفتم.
در خانه آرام نداشتم. از هر چه درخت بود بالا می رفتم. از پشت بام می پریدم پایین. من شر بودم. مادرم پیش بینی می کرد که من لاغر خواهم ماند.من هم ماندم. ما بچه های یک خانه نقشه های شیطانی می کشیدیم.
روز دهم مه 1940 موتور سیکلت عموی بزرگم را دزدیدیم، و مدتی سواری کردیم. دزدی میوه را خیلی زود یاد گرفتیم.از دیوار باغ مردم بالا می رفتیم و انجیر و انار می دزدیدیم.چه کیفی داشت! شب ها در دشت صفی آباد به سینه می خزیدیم تا به جالیز خیار و خربزه نزدیک شویم. تاریکی و اضطراب را میان مشت های خود می فشردیم.
تمرین خوبی بود.هنوز دستم نزدیک میوه دچار اضطرابی آشنا می شود. خانه ما همسایه صحرا بود. تمام رویاهایم به بیابان راه داشت. پدر و عموهایم شکارچی بودند. همراه آنها به شکار می رفتم.
بزرگتر که شدم عموی کوچکم تیراندازی را به من یاد داد. اولین پرنده ای که زدم یک سبز قبا بود. هرگز شکار خوشنودم نکرد. اما شکار بود که مرا پیش از سپیده دم به صحرا می کشید و هوای صبح را میان فکرهایم می نشاند. در شکار بود که ارگانیزم طبیعت را بی پرده دیدم. به پوست درخت دست کشیدم. در آب روان دست و رو شستم. در باد روان شدم. چه شوری برای تماشا داشتم!
اگر یک روز طلوع و غروب آفتاب را نمی دیدم گناهکار بودم. هوای تاریک و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد. تماشای مجهول را به من آموخت.
من سال ها نماز خوانده ام.
بزرگترها می خواندند، من هم می خواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند.
روزی در مسجد بسته بود.بقال سر گذر گفت:"نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید!"
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد. و من سال ها مذهبی ماندم ، بی آن که خدایی داشته باشم!

از کتاب هنوز در سفرم ....

سهراب سپهری

۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

آری ! ندا سبز نبود چون ...

رسانه های حکومتی این روزها با سوء استفاده از گفته های پدر ندا آقا سلطان که گفته بود: ندا سبز نبوده و فقط به دنبال آزادی بود" سعی در القاء این موضوع داشتند که سبزها نباید ندا را از خود بدانند.
غافل از اینکه ندا سبز نبود چون بسیار باهوش تر از ما بود ،ندا سبز نبود چون به خوبی فهمیده بود حکومت اسلامی اصلاح پذیر نیست ،ندا سبز نبود چون شعار او " هرکسی بجز احمدی نژاد " نبود بلکه با اساس حکومت اسلامی و ولایت فقیه و شخص خامنه ای مشکل داشت ، ندا سبز نبود زیرا مانند 40 میلیون ساده لوح ایرانی گول بازی دموکراسی نمایشی شما را نخورد ، ندا سبز نبود چون اعتمادی به دستگاه دروغ و تزویر و تقلب شما نداشت و در آخر اینکه ندا سبز نبود چون بین سبز بودن در قبل انتخابات با سبز بودن بعد از انتخابات یک دنیا فاصله است.ما قبل انتخابات سبز بودیم چون می خواستیم به اشتباه آخرین فرصت را برای اصلاح به حکومت فاشیستی شما بدهیم اما اکنون ما سبزیم از جنس سبز ندا وبه دنبال آزادی که با وجود شما میسر نیست و بدانید تا انتقام خون ندا را از شما نگیریم عقب نخواهیم نشست.

۱۳۸۹ تیر ۲۸, دوشنبه

موج دوم خونخواهی از آغا در راه است : این بار توسط سیاسیون!

این سخنان و بیانیه ها یی هستند که طی چند روز گذشته شنیده و خوانده ایم.سخنانی دلنشین که هر کدام از ما با خواندن آنها احساس آرامش می کنیم . احساس می کنیم کسانی پیدا شده اند که حرفهایی که سالهاست نمی توانستیم بگوییم و چون غده ای بدخیم در گلوی ما گیر کرده بودند اینک به راحتی گفته می شوند. جالب آنکهاین سخنان از جانب کسانی گفته می شود که بر عکس منتقدان گذشته که تا خود را خارج از مرزهای کشورمی دیدند دل شیر پیدا می کردند و لب به انتقاد می گشودند این بار کسانی که خواهان محاکمه آغا هستند اکثرا" در داخل کشور هستند و از درون بیدادگاههای رژیم ندای حق سر می دهند.
بعد از شعارهای سال گذشته معترضان انتخابات که شخص رهبری و خانواده اش را مورد خطاب قرار داده و عامل اصلی خونهای ریخته مردم بیگناه هموطن می دانستند اینک نوبت به سیاسیون در بند جنبش رسیده است که دلیرمردانه و استوار در بیدادگاههای حکومت از محاکمه شخص اول حکومت دم می زنند و دیوارهای تقدس خود ساخته ی آغا را یکی پس از دیگری فرو می ریزند.
نه این موج را سر باز ایستادن نیست!

۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

اغتشاشیدم به چنین دستگاه امنیتی که ادعای رقایت با سیا رو داره ولی نمیتونه از ترور 100 ها ایرانی جلوگیری کنه.

اغتشاشیدم به چنین دستگاه امنیتی که میتونه ریگی رو بدزده و ادعای رقایت با سیا رو بکنه ولی نمیتونه از ترور 100 ها ایرانی جلوگیری کنه.
ادعای فوق بشری بودن دستگاه امنیت دولت کودتا گوش فلک رو کر کرده و خبرگزاری های وابسته به کودتا چیان ماههاست از توهمات و افسانه های امنیتی خود دم میزنند ولی قادر نیستند از ترور به این وسعت جلوگیری کنند و جان بسیاری از هموطنان بی گناه به خاطر ضعف امنیتی کودتا چیان گرفته می شود.ننگ تان باد.